جدول جو
جدول جو

معنی پا دررفتن - جستجوی لغت در جدول جو

پا دررفتن(نَفْوْ)
پا دررفتن کسی را، سکندری خوردن. شکوخیدن. لغزیدن. زل ّ. عثر. عثار. عثیر. زلل. زلول. مزله، ورشکست شدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پا گرفتن
تصویر پا گرفتن
استوار شدن، پابرجا شدن، برقرار شدن، ثبات و دوام پیدا کردن
نیرو گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(نُ)
مستقر شدن. دوام کردن. ثبات یافتن. استوار شدن. - پا گرفتن کاری و امری، رونق و ثبات آن.
- پا گرفتن قبری را، سطح آنرا از زمین برآوردن. تسنیم.
- پا گرفتن برف، نشستن آن بر زمین چندانکه بزودی ذوب نشود.
- پا گرفتن طفل، براه افتادن وی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پادر رفتن
تصویر پادر رفتن
لغزیدن سکندری خوردن شکوخیدن، ور شکست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رشد کردن نمو کردن -20 استوار شدن ثبات یافتن مستقر شدن، 0 دوام یافتن باقی ماندن، 0 سکی از حرکات نرمش (خم گیری) در ورزش باستانی است، 0 گرفتن عضله پا هنگام شنا 0 یا پا گرفتن برف 0 نشستن آن بر زمین چندانکه زود آب نشود. یا پا گرفتن کاری. رونق گرفتن آن. یا پا گرفتن طفل. براه افتادن او. یا پا گرفتن قبری را. سطح آن را از زمین بالا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار